اسلام، عقل را گوهری می داند که همه رفتارهای فردی و اجتماعی انسان را به تعادل، جذابیّت و خداگونگی، سوق می دهد؛ از همین روست که برای آن، ارزش فراوانی قائل است و حتی قبولی عبادت های انسان را با معیار عقل می سنجد؛ مثلاً وقتی در محضر امام صادق (ع) مؤمنی را به دلیل کثرت نماز و روزه و انفاق به مستمندان می ستایند، حضرت می پرسد: عقل او چگونه است؟ پاسخ می دهند: اعمال و گفتار ساده لوحانه دارد و بر پایه احساس عمل می کند، نه خرد. کاستی های عقل او در گفتار و رفتارش محسوس است. حضرت فرمود: عملش صعود نمی کند؛ یعنی ارزش نماز و روزه و انفاق بر اساس عقل و خرد ارزیابی می شود، نه احساس عوامانه.
به دلیل اهمیت پاسداشت عقل و هوش است که در اسلام هر چیزی از خوردنی ها و آشامیدنی ها گرفته تا خواندنی ها و شنیدنی ها و سرگرمی ها، اگر سلامت روح و عقل را تهدید نماید حرمت مضاعف پیدا می کند؛ مانند مشروبات الکلی که قطع نظر از عوارض جسمانی، چون به مغز و عقل ضربه هولناکی وارد می سازند، حرمتی بالاتر از حرمت معمولی دارد و حدّ شرعی (هشتاد ضربه تازیانه در ملأ عام) برای شراب خوار نیز مقرّر شده است. و هم چنین است هر چیزی که موجب تضعیف اراده و غیرت انسانی و یا قساوت و بی رحمی می شود؛ مانند خوردن گوشت خوک، خون، مردار، حیوانات خفه شده و نیز حلال گوشتی که بدون نام خدا ذبح شده باشند که در قرآن به حرمت آنها تصریح شده است.(1)
به طور کلی مواد مخدّر با تمام اشکال و مواردش، اثرات خرد کننده و همه جانبه ای دارد؛ یعنی بر جسم و جان و عقل و اراده و دین و عقیده انسان ضربات سختی وارد می سازد و زندگی خانواده ها و جامعه را به سیاهی و تباهی می کشاند. افزایش قاچاق و مصرف زیاد مواد مخدّر در تمام استان های کشور، نگرانی مضاعفی را به وجود آورده است. به همین دلیل بررسی علمی و دینی آن از ضروریات وجدانی، اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی به شمار می آید. از این رو لازم است نخست به آسیب های مواد مخدّر از نظر عقل و علم اشاره کنیم، سپس به دلایل حرمت آن از نظر فقه و قرآن بپردازیم.
آسیب های مواد مخدّر در نگاه عقل
مواد مخدّر بدون تردید جسم و جان را تخدیر و تخریب می کند، اراده و غیرت را تضعیف می نماید و آدمی را به مرگ زودرس گرفتار می سازد. همه ما آشکارا مشاهده کرده ایم که جوانان سالم و با نشاط پس از اعتیاد به مواد مخدّر قیافه آنها تحلیل رفته و اندامی پژمرده، صورتی تیره و رنگ پریده و هیکلی لاغر نصیبشان شده است. اگر سوداگران نابودی و قاچاق چیان سلامتی اندکی با وجدانشان درگیر می شدند حاضر نبودند به قیمت انباشتن ثروت دنیا، فرزندان معصوم جامعه را به این وضعیت فلاکت بار بیندازند و خود هم دیر یا زود به تیر غیب از پای در آیند و یا زندانی شده و اعدام شوند. آری، هر عملی را عکس العملی و هر کنشی را واکنشی است.
از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید جو زجو
به راستی که اینان از انسانیت خارج شده و از حیوان هم بدتر شده اند: «اولئک کالانعام بل هم اضل».(2) قرآن می فرماید: «من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فکأنما احیی الناس جمیعاً؛(3) کسی که نفس محترمی را نه به قصاص قتل کسی یا ارتکاب فسادی در زمین، بکشد، مثل این است که تمام مردم را کشته است و هر آن کس که انسانی را زنده سازد به مثابه این است که همه مردم را زنده نموده باشد.»
بدبخت تر از آنها جوانان ساده لوحی هستند که با خریدن و مصرف مواد مخدّر، بازار قاچاق چیان را رونق و گرمی می بخشند. آیا همین وضعیت ناهنجار معتادان برای حرمت اعتیاد، کافی نیست و از نظر عاقلان و عالمان، نیاز به دلیل دیگر دارد؟
زیان های مواد مخدّر از نظر علم
با این که اثرات ویران گر و مخرّب مواد مخدّر بر عقل و جسم معتادان، روشن است، با وجود آن، شایسته است به فلسفه حرمت آن از نگاه علم نیز اشاره کنیم.
امروز دنیای علم اثرات خرد کننده مواد مخدّر را بر مغز و اعصاب کشف کرده است. متخصصان بر این باورند که مهم ترین نقطه اثرگذار مواد مخدّر در «مغز» است. مهم ترین این اثرات، کاهش احساس درد به صورت موقّت، فعالیت مرکز تنفس، یبوست مزاج و تمایل شدید به تکرار مصرف مواد می باشد.
از میان همه مواد مرگ آفرین، هروئین، راحت تر در چربی مغز و بدن حل شده و بر خلاف مرفین و مشتقّات آن، در کوتاه ترین زمان ممکن روی مغز اثر می گذارد. به همین دلیل آثار خوشی آور و ضد درد سریع تری دارد. کدئین نیز که از مشتقّات تریاک است، به آسانی در سیستم گوارش جذب شده و در بدن تبدیل به مرفین می شود.
یکی از آثار مصرف مواد مخدّر در معتادان، کاهش جریان خون در بعضی از نواحی مغز است. اعتیاد، بیداری را کم و خواب را زیاد می کند و انسان را از کارهای روزمره محروم می سازد.
از سوی دیگر با ورود مواد مخدّر سلول های مغز فرد معتاد، راکد شده و از ترشح آندروفین جلوگیری می کنند. در نتیجه، درد و ناخوشی و اضطراب روحی و بی قراری زیادتر می شود و قدرت دفاعی سلول های بدن در برابر مهاجمان کاهش می یابد. با کاهش آندروفین ها از مغز و بدن معتاد، خاصیت دشمن شکنی مونوسیت ها که از سلول های دفاعی بدن می باشند کم می شود. از همین روست که شخص معتاد نسبت به افراد سالم زودتر دچار عفونت و بیماری می شود.
مواد مخدّر از دیدگاه فقیهان
فقها و مراجع عظام به دلیل زیان های جسمی، عقلی، اجتماعی و خانوادگی فراوان مواد مخدّر، آن را تحریم کرده و فتاوای روشن گرانه ای درباره آن صادر نموده اند. در این جا برخی از آنها را یادآور می شویم:
1 - حضرت آیة الله فاضل لنکرانی - دامت برکاته - در بیاناتشان می فرمایند: «اگر مسئله اعتیاد را از بُعد انسانیت بررسی کنیم انسان عاقل نمی تواند با مواد مخدّر هیچ گونه ارتباطی داشته باشد، برای این که مستلزم خروج از انسانیت است. چیزی که آدم را از بُعد انسانیت محروم می کند نمی تواند در شرع اسلام مجوّزی داشته باشد. از این رو خیلی روشن است که اعتیاد به تریاک و هروئین، شرعاً جایز نباشد» و جزء محرّمات بزرگ به حساب آید.
2 - حضرت آیة الله بهجت نیز می فرمایند: «اعتیاد به مواد مخدّر، حرام است، ضررخیز و مرض آور است. مصرف هروئین و نظایر آن نیز حرام است و اعتیاد به تریاک هم جایز نمی باشد و احتراز [و دوری از آنها ]لازم است و غیر از آنها مثل سیگار، بستگی به مراتب ضرر آن دارد؛ یعنی اگر ضرر و زیان قابل توجه داشته باشد حرام خواهد بود، که امروز خطر سیگار بر همگان روشن است و 50% شکست ها مربوط به کشیدن سیگار می باشد.
3 - حضرت آیة الله سبحانی می فرمایند: «بنابر فتوای صریح آیة الله العظمی بروجردی که کشیدن تریاک را حرام دانسته اند، من هم آن را حرام می دانم، چرا که هر چیزی که یک نوع تخدیر در آن باشد حرام است. سیگار تخدیر دارد، تریاک، مواد مخدّر است، هروئین مخدّر می باشد و بالاتر از همه، این ضررها عقل را نابود می کند و برای جسم و جان مضرّ می باشد.»
4 - حضرت آیة الله صانعی می فرمایند: «گناه مواد مخدّر در ردیف گناهان دیگر نیست. حرام بودن آن مانند حرام بودن یک دروغ معمولی نمی باشد و یا مثل غیبت کردن از یک مسلمان در سطح پایین نیست؛ این نوع حرام ها منجر به فساد در جامعه نمی شود؛ اما مواد مخدّر منجر به فساد اجتماعی در گستره زمین می گردد و باید به هر قیمتی که شده از آن جلوگیری کرد.»
دلایل حرمت مواد مخدّر
پدیده اعتیاد یکی از معضلات بزرگ امروز جامعه بشری به شمار می رود. این بلای خانمان سوز و کابوس مرگ و بدبختی، تمام جوامع اسلامی را در بر گرفته و نسل جوان ایران را نیز تهدید به فنا و نابودی می کند. مطابق آمار اعلام شده در رسانه های گروهی، سالانه 12 میلیارد دلار از طریق اعتیاد به اقتصاد ایران ضربه وارد می شود. آگاهان جامعه تردیدی ندارند که حل این مشکل اجتماعی به مبارزه مستمر و همه جانبه نظامی، سیاسی و فرهنگی نیازمند است. از همه مهم تر، فعالیت فرهنگی، در ابعاد مختلف اعتقادی، فکری، هنری و تبلیغی لازم دارد.
تقابل فرهنگی با معضل مواد مخدّر، توجه به ویژگی های فرهنگی هر جامعه بالاخص در بُعد عقاید دینی است. جوامع اسلامی به یمن مذهبی بودن، از عوارض بیماری های انگلی و «کرم کدو» و «میکروب تریشین» که مولود مصرف گوشت خوک می باشد، به دورند. هم چنین در پرتو حرمت عملیات استمنا و استشها و شراب خواری، از خطرات آن نیز محفوظ مانده اند؛ بر خلاف جوامع غربی که غالباً گرفتار این نوع بیماری ها می باشند.
اگر مبلّغان دینی و منادیان مذهبی به منظور ادای یک وظیفه شرعی در ایام تبلیغی با سوز و گداز خطرات مواد مخدّر را برای مردم به ویژه جوانان بیان نمایند و پی آمدهای مادی و معنوی آن را گوشزد نمایند، بی شک می توانند جلو گسترش آن را بگیرند و بسیاری از جوانان را از شر آن حفظ نمایند.
پس از این مقدمه کوتاه، اکنون به دلایل حرمت مواد مخدّر می پردازیم.
1 - فساد اجتماعی
مذمت و حرمتِ «فساد» و «سکر و مستی» که در قرآن و کلمات پیامبر (ص) و معصومان - علیهم السلام - آمده، از جمله دلایلِ حرمت مواد مخدّر است؛ چنان که برخی از مراجع، فساد اجتماعی مواد مخدّر را دلیل حرمت مضاعف آن گرفته اند و قاچاق چیان را از مصادیق بارز مفسدان فی الارض و نابود کنندگان حرث و نسل شمرده اند که اعدام آنها ضرورت دارد، چرا که اخلاق افراد جامعه را به فساد می کشانند و معتادان هم مجری نقشه های آنها می باشند و در انتشار فساد اجتماعی و بدبختی خانواده، نقش اساسی دارند. آیا پول های گزاف در راه خرید مواد مخدّر، اسراف و تبذیر نیست و از گناهان کبیره شمرده نمی شود؟ آیا مبذرین، به تعبیر قرآن از «یاران و برادران شیطان» نمی باشند؟ همان گونه که اصلاح جامعه واجب می باشد افساد جامعه نیز از محرّماتی است که عقوبت دنیوی و اخروی دارد. آیه «و اذا تولّی تسعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لا یحب الفساد»(4) به مفسدان در زمین اشاره می کند. یکی از مصادیق بارز این آیه، فروشندگان مواد مخدّر و کسانی می باشند که مجری نقشه های آنان هستند.
2 - حرمت اسراف و تبذیر در عمر و مال
قرآن در سوره اسراء می فرماید: «ای رسول ما، حق ارحام و مسکینان و درماندگان آنان را عطا کن، ولی هرگز اسراف و تبذیر روا مدار و بدان که تحقیقاً مُبذران و مُسرِفان که مال و عمر گران بهای خود را صرف خیالات واهی می کنند، برادران شیطان هستند و همین شیطان بود که به پروردگارش کفران روا داشت»(5) و از درگاه حق محروم گردید؛ آیا خرید مواد مخدّر، یک نوع اسراف و تبذیر و عمل شیطانی و کفران نعمتِ مال و جسم و جان انسان محسوب نمی شود؟
تبذیر به معنای پراکنده کردن مال و اسراف در مخارجی است که نه تنها ضرورت ندارد بلکه باعث هلاکت آدمی است. بنابر این مُبذِر کسی است که اموال را می پاشد و ضایع می کند و به فساد کمک می نماید. بی گمان عمل چنین افرادی، از حرمت معمولی به مراتب، بالاتر خواهد بود.
3 - اضرار به نفس
یکی از موضوعاتی که حرمت مواد مخدّر را به وضوح ثابت می کند، «اضرار به نفس» است. اما پیش از بیان آن، نخست باید حکم اضرار به نفس را از منابع کتاب و سنت به شیوه ادله فقهی مشخص نماییم و سپس تحقیق کنیم که آیا به کار گرفتن مواد مخدّر از مصادیق اضرار به نفس به شمار می آید یا خیر؟
بعضی از آیاتی که در اثبات حرمت اضرار به نفس به آنها تمسّک شده، عبارت اند از:
یکم - «و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه».(6) گروهی از فقیهان شیعه و سنّی برای حرمت اضرار به نفس، به آیه فوق استدلال کرده اند؛ به این بیان که «تهلکه» را به معنای هلاکت و خود را به خطر و یا نابودی انداختن دانسته اند. البته هلاکت و نابودی شکل های مختلفی دارد: گاهی هلاکت به مفهوم بدبختی و فلاکت است؛ مثل این که کسی تمام اموالش را به قمار بزند و فقیر و بدبخت شود و گاهی به هلاکت انداختن با اعمال ناشایست و خطرناک است؛ مثل دزدی و آدم کشی و تجاوز به نوامیس دیگران، اعتیاد به مواد مخدّر و... طبیعتاً چنین فردی خود را به مهلکه و زندان می افکند. ولی اگر مقصود عذاب اخروی باشد، در این صورت، نهی در آیه، نهی ارشادی خواهد بود نه مولوی. مطابق آیه فوق هرگونه فعلی که از ناحیه مکلّف باعث از بین رفتن قوای جسمی و روحی او گردد و یا هر نوع عملی که از نظر عرف عقلا زمینه نابودی فکری و جسمی فرد را فراهم سازد، بی شک مشمول نهی و تحریم قرار خواهد گرفت.
به عبارت بهتر، مضمون آیه، مطلق هلاکت را می رساند و به مقتضای اصالت تطابق بین ظهور و مراد جدی، بدون تردید مراد جدی مولا، مطلق هلاکت می باشد، خواه چنین امری جنبه افراطی داشته باشد و یا تفریطی؛ مثلاً بخل و امساک از انفاق در زمان جنگ، سبب از میان رفتن نیروها و تضعیف سپاه خودی و تسلط دشمن بر کشور می شود. از این رو انفاق نکردن در چنین شرایطی که القای نفس در هلاکت و شکست است، بی تردید حرمتی واضح و شدید دارد.
قرآن می فرماید: «و لا تجعل یدک مغلولة فی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا».(7) در انفاق مال زیاده روی نکن که پس از آن خود را ملامت کرده و حسرت بخوری و هرگز دستت را در انفاق به خلق به گردنت محکم نساز بلکه به اندازه ای انفاق کن که خود گرفتار نشوی.
علامه طباطبائی ذیل این آیه می فرماید: اختلاف روایات در معنای آیه، مطلق بودن مفاد تهلکه را می رساند و شامل هر نوع افراط و تفریط در هرگونه انفاق می گردد، بلکه غیر مورد انفاق را هم شامل می شود.(8)
شهید اول در «ذکری» و شیخ انصاری و صاحب حدائق و صاحب جواهر نیز مطلق بودن مضمون آیه را تأیید کرده اند.
ابو اسحاق شافعی و عبدالرحمن بن ابی عمر حنبلی و ابن قدامه، از علمای اهل سنّت نیز همین معنا را از آیه فهمیده اند.
به هر روی از آیه به خوبی استفاده می شود که استعمال مواد مخدّر و صرف مال و اموال در این راه، از مصادیق روشن القای در تهلکه است و حرمتی مضاعف دارد. وانگهی، گذشته از اضرار به نفس و تبذیر مال، باعث اذیت و آزار بستگان نیز می شود. بی تردید، اذیت نمودن پدر و مادر به این شکل، از محرّمات بزرگ الهی و عاق والدین محسوب می شود.
پی نوشت :
1) مائده (5) آیه 3.
2) اعراف (7) آیه 179.
3) مائده (5) آیه 32.
4) بقره (2) آیه 205.
5) اسراء (17) آیه 27 - 26.
6) بقره (2) آیه 195.
7) اسراء (17) آیه 29.
8) تفسیر المیزان (عربی)، ج 2، ص 74.
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5387/5602/54362