حميدرضا ميرزايي
چكيده
مدیریت اسلامی موضوعی است که از دیرباز مورد تعلق خاطر همهی آنانی بوده است که دل در گرو اسلام داشتهاند. مدیریت در ترکیب با اسلام، خصوصیتی مییابد که با دیگر ویژگیهاي مدیریت تفاوت دارد. فرهنگ اسلام سرشار از بهترین شیوهها و روشهای پیشرفتهی مدیریت میباشد؛ بهترین روشها و دستورات اداره و هدایت انسانها، در آیات قرآن، و گفتار و کردار پیامبر اکرم (ص) و ائمهی اطهار (ع) گرد آمده است، و هرکس بنا به بضاعت خویش از این خرمن گوهربار، خوشهای چیده است. آنچه در حال حاضر در کشورهای اسلامی برای مدیریت سازمانها بهکار میرود، مدلهای پیشساخته شدهی مدیریت غربی است، که چون با فرهنگ دینی و ملی مسلمانان همخوانی ندارد، باعث شده علیرغم این که کشورهای اسلامی دارای منابع غنی انسانی و مادی هستند، از لحاظ اقتصادی و صنعتی توسعه پیدا نکرده باشند. لذا بر اساس دیدگاهها و تحقیقات صورت گرفته، تغییرپذیری سیاستهای مدیریتی با توجه به فرهنگ بومی مردم، کاملاً ضروری بوده و نیاز است که یک سیستم مدیریت، منطبق بر اصول و آموزههای اسلامی، برای ادارهی سازمانهای موجود در کشورهای اسلامی طراحی و پیادهسازی شود. این مقاله با شناسایی موضوعات کلیدی، به اصل مدیریت اسلامی و کاربردهای آن پرداخته و میتواند باعث فهم بیشتر غربیها از سیستم مدیریت اسلامی گردد.
واژههاي كليدي: مدیریت، مدیریت اسلامی، اسلام، آموزههای اسلامی.
Management of the Organization with the Islamic Approach
1 Department of Economic, Management & Accounting,Yazd University, Yazd, Iran
2 Department of Economic, Management & Accounting,Yazd University, Yazd, Iran
3 Department of Economic, Management & Accounting,Yazd University, Yazd, Iran
Abstract
Islamic management is the only one who fixation of all those who have a stake in the heart of Islam. management in combination with Islam, is a feature that with other management features. Islamic culture of best practices and advanced methods of management, and the best methods and orders and humans, leading in verses from the Koran and the Prophet Muhammad in word and deed, and اطهار imams assembled and, according to his means of the harvest, cluster. This paper identifying key issues, to the principle of Islamic management and its applications and could cause further understand Westerners Islamic management system.
Keywords:Management, Islamic Management, Islam, Islamic teachings.
1- مقدمه
مدیریت، به طور کلی از دشوارترین و در عین حال از ظریفترین کارهاي انسانی است؛ و به صور گوناگون، زمینهی پایداري و دوام تمدنها و حکومتها را فراهم ساخته است شیوهی رهبری و مدیریت، تابعی از ارزشهای حاکم بر بافت هر جامعهای بوده و بدیهی است چگونگی ماهیت عناصر تشکیل دهندهی یک جامعه، خود نوع خاصی از نظام ارزشی و شیوهی خاص مدیریت را اقتضا میکند. در مکتب اسلام، برخلاف دیگر مکاتب، ارزشها نسبی نیست و زمان و مکان در تبدیل مفاهیم ارزشی، دخالتی ندارند. این امر از اینجا ناشی می شود که واضع ارزشها در مکتب اسلام، تعقل بشری نیست؛ بلکه واضع، خداوندی است که حکیم و علیم است. بنابراین نظام ارزشی اسلام، تعیین کنندهی مقبولیت یا عدم مقبولیت یک فعل از دیدگاه خداوند است. مدیریت در اسلام، به معنای انجام دادن فعالیتها بر اساس اصول نشأت گرفته از قرآن کریم و سنت است. بنابراین مدیریت یک اصل معنوی، اخلاقی و فیزیکی است که تنها بر پایهی اصول زمینی استوار نیست؛ بلکه در دنیای بعد از مرگ نیز تاثیرات خود را برجای میگذارد. روابط استخدامی و رابطهی روحی- روانی فرد با کارفرما، فراتر از حد کلام است و بعد مذهبی دارد. هر دو گروه به خاطر اعمالشان در قبال خداوند مسئول بوده و امانتداران و متعهدان خداوند بر روی زمین هستند. در بافت سازمانی اسلامی، بعد اخلاقی و معنوی همیشه مهمترین بعد در تصمیمگیریها و اجرای آنها محسوب میشود؛ در حالی که در اندیشهی مدیریت غربی، اهداف تکنیکی و مادی غالب است و در اغلب موارد، از مهمترین موارد محسوب میشود. میتوان با فهمیدن این اصول و ویژگیهای متمایز مدیریت اسلامی، آن را در کشورهای اسلامی و کشورهای غیر اسلامی، به اجرا درآورد، زیرا تصمیماتی که بر پایهی اخلاق و معنویت گرفته میشود، بسیار مهمتر از تصمیمات مادی می باشد. ارزشهای اخلاقی اسلامی برای غلبه بر مشکلات و ضعفهای محیط کار به کار میرود. معنویت اسلامی، سبب ترغیب کارکنان به انجام کارهای پسندیده میشود. ارزشهای کاری اسلامی شامل از خودگذشتگی، ایمان، کوشش، کمال و جستجوی پاداش قبل و بعد از زندگی است. ویژگیهای اخلاقی اسلامی که کارکنان باید آن را دارا باشند عبارت است از: تقوا، دانش انجام کار، بردباری در برخورد با ارباب رجوع، دوست داشتن مردم، فروتنی، اطاعت از سرپرست، برادری و صمیمیت با همکاران و داشتن روحیه مشورتی. مدیریت اسلامی واجد خصوصیات و ویژگیهایی است که می تواند در موفقیت سازمانی نقش اساسی ایفا نماید، این ویژگیها در بطن دستورها، توصیهها، نظرها و شیوههاي بهکار گرفته شده توسط پیشوایان دین، حضور و وجود عینی داشته است؛ ولی براي استفاده از آن در سطوح سازمانی و کاربردي کردن آنها در سازمانها، نیاز به کار پیشگامانه و دور از هراس و خود کم بینی صاحب نظران و عالمان مدیریت و تحقیق و پژوهش مستمر در این جهت دارد؛ مشکلی که در این میان وجود دارد، استفاده از منابع غربی مدیریت بهجاي تولید منابع بومی به عنوان راهگشاي سازگار با فرهنگ اسلامی و ایرانی است که با وجود اساتید معتبر و دانشمند این حوزه در دانشگاههاي کشور، کمتر به آن توجه شده است. بیشتر منابعی که در داخل کشور و توسط اساتید ایرانی نگاشته شده نیز اقتباس و بازنویسی از همان روشها و اصول مدیریت غربی میباشد که بهتر است در این بازنویسیها و اقتباسها، حداقل بهگونهاي شایسته، مقایسه، تطبیق و تمایزات مدیریت کلاسیک و نوین غربی با مدیریت اسلامی و ایرانی نیز مورد عنایت قرار گیرد.
الگوی مدیریت اسلامی با وجود توجهی کامل به شیوهها و راهکارهای نوین، نگرشی توحیدی به انسان داشته و وی را سرمایهی بیبدیلی میشمارد که دارای شأن و منزلت قُدسی است. از این نظر، غایت تمام فعالیتها و مدیریتها، تحقق رشد و بالندگی مادی و تکامل و تعالی معنوی انسان برای وصول به قرب حق است.
2- مدیریت اسلامی
مدیریت اسلامی زمینهی رشد انسان به سوی خداوند را فراهم می نماید و مطابق کتاب، سنت و روش پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) و علوم و فنون و تجارب بشری، جهت رسیدن به اهداف یک نظام در ابعاد مختلف، همانند یک محور عمل میکند. از دیدگاه قرآن و روایات، مدیریت نقش اول را در تغییر و تحولات اجتماعی بر عهده دارد. به عبارت دیگر، کسانی که رهبری فکری مردم را بر عهده دارند و آنانی که مسئولیت اوضاع اجتماعی و مسایل اجرایی را پذیرا شده اند، این دو دسته نقش اول را در فساد یا اصلاح جامعه ایفا میکنند.
«صِنفان اِذا صَلَحا صَلَحت الاُمه و اذا فَسَدا فَسَدت الاُمه، قیل مَن هُم یا رسول الله؟ قال العُلماء و الرُؤساء» (خصال، ج1، ص36). دو صنف هستند که هرگاه صالح باشند، امت صالح خواهد بود و هرگاه فاسد شوند، امت فاسد خواهد شد. سوال شد: یا رسولالله اینها چه کسانی هستند؟ فرمودند: علماء و امیران جامعه.
پس برای هر تغییر و تحولی باید روی این دو دسته نیرو سرمایهگذاری کرد. در نگرش اسلامی، جایگاه مدیریت اهمیت زیادی در افول یا پیشرفت افراد دارد. به همین جهت دین مقدس توصیه میکند، مدیران باید بر مبنای اصول تعهد و تخصص برگزیده شوند و هرگونه اهمال در این زمینه، خیانتی نابخشودنی است.
در همین راستا پیامبر اسلام (ص) می فرمایند:
"مَن استَعمَلَ عامِلاً مِن المُسلمینَ و هُوَ یَعلَمُ اَنّ فیهم اَولی بذالک مِنه وَ اَعلَمُ بکتابِ الله و سنّه نبیّه فَقَد خانَ الله و رسُولَهُ و جَمیعَ المُسلمین" (بیهقی، نظام الحکم و الادارهف- ج10)
(هرکس از بین مسلمانان، عامل کارگزاری را بر سر کار بیاورد و بداند که در بین مسلمانان، فردی وجود دارد که او برای این کار سزاوارتر و به کتاب خدا و سنت پیامبر آشکارتر است، آن کس به خدا و رسول خدا و جمیع امت اسلامی خیانت کرده است).
2-1) تعریف مدیریت اسلامی
رویکرد اسلامی مدیریت در جامعهی اسلامی، با اخلاق، رفتار و ارزشهای اسلامی آمیخته بوده و این ارزشها، مدیریت اسلامی را تحت تأثیر قرار میدهد. جامعهی اسلامی نیاز به نوعی از مدیریت دارد که با ارزشهای انسانی، دینی و مبانی اخلاقی آن پیوستگی داشته و آرمانهای اسلامی را مورد توجه و عنایت قرار دهد.
سیستم مدیریت، زمانی اسلامی است که ویژگیهای زیر را داشته باشد:
الف) انتخاب مدیران بر اساس شایسته سالاری مورد نظر اسلام (برتری علمی، اخلاقی، جسمی و...) و کنار گذاشتن شیوههای غلط مرسوم فعلی.
ب) استفاده از تشویق و تنبیه به معنای تبشیر و انذار؛ یعنی در نظر گرفتن هر دو بعد معنوی و مادی، و دنیوی و اخروی آن، با اولویت دادن به تبشیر و توجه به بعد معنوی و اخروی، یعنی ایجاد امید به لطف و رحمت پروردگار در عالم آخرت.
ج) تنظیم همهی اهداف حول محور اهداف الهی، خدا را ناظر بر همه امور دانستن و استفادهی بهینه از اصل امر به معروف و نهی از منکر و ایجاد خود نظارتی در بین کارکنان.
د) داشتن نگرش مثبت نسبت به کارکنان و زیردستان و تلاش در جهت آموزش و ارتقای کارکنان همهی سطوح (در همهی ابعاد مادی، معنوی و روحی) و جلوگیری از استثمار و تبدیل شدن آنها به مهرههای سازمان به معنایی که در نظریهی تیلور مطرح است.
در ارتباط با مدیریت اسلامی باید به نکات زیر توجه نماییم:
1. مدیریت اسلامی از دیدگاه محققین، مبتنی بر مکتب اسلام بوده و به طور کامل تحت تأثیر آن قرار دارد؛ به گونهای که رعایت شئونات اسلامی در این مدیریت اولین وظیفهی مدیر محسوب میشود.
2. در مدیریت اسلامی، توجه به نظام ارزشی اسلام ( اخلاق، تقوا، عدالت طلبی، خدمت، امانت بودن مدیریت و ...) و حفظ آن، اهمیت ویژهای داشته و در اولویت قرار دارد.
3. وظیفهی مدیر، در مدیریت اسلامی تنها افزایش تولید نیست و توجه به انسان به عنوان اشرف مخلوقات (که خداوند آسمانها و زمین را مسخر او کرده است) و تعالی وی، در اولویت بالاتری نسبت به تولید قرار دارد.
4. در مدیریت اسلامی، مدیریت و هدایت انسانها به سوی کمال، وظیفهی اصلی قلمداد میشود.
5. مدیریت در اسلام امانتی است که باید در نگهداری و رساندن آن به کسی که اهلیت آن را دارد، دقت وافر به خرج داد؛ در واقع نمیتوان این مسئولیت را به هر کس سپرد.
6. سازمان در مدیریت، مجموعهای از انسانها است که از طریق همافزایی، توان آنها (که در مدیریت اسلامی در جهت رسیدن به کمال قرار دارند) در خدمت انسان قرار میگیرد. در این رهگذر، در یک عرصهی رفت و برگشت، افراد با کار جهت یافتهی خود، سازمان را به نتایج دلخواه میرسانند و مجموعهی سازمان (مدیریت و کارکنان) نیز از بازتاب نتایج کار خود، هم از نظر معنوی و هم از نظر مادی بهرهمند میشوند.
7. در مدیریت اسلامی، مدیر به عنوان الگو و اسوه مطرح است و بر همین مبنا باید رفتار خود را تنظیم نماید. و اینکه موضوع مدیریت در جوامع بشری آن قدر مهم است که تمام مکتبهای غربی دربارهی آن بحث کردهاند. اسلام هم که یک مکتب آسمانی است، در اینباره مسائل مهم و اساسی ارائه نموده و ابعاد مختلف آن را به خوبی تبیین کرده است؛ و اصلاً هدف رسالت پیامبران و امامان، رساندن پیام الهی، امامت و رهبری در جوامع بشری است. مدیریت اسلامی شیوهی خاصی از رهبری است که مبتنی بر مبنای فکری و عقیدتی اسلامی میباشد. مسلما برای آشنا شدن با این سبک از مدیریت، شناخت مبانی اسلام دربارهی رهبری ضروری است. در این شیوه از مدیریت، انگیزههای فردی جهت دهنده نیست، بلکه جهت دهندهی ارزشهای انسانی است و لذا همهی تلاشهای مدیر بر مبنای حق و در جهت آرمانهای حقخواهی و حقجویی است.
3-1) تاریخچهی مدیریت اسلامی
با مطالعه در تاریخ زندگی اجتماعی، رگههایی از مدیریت، گرچه به صورت ساده و پیش پا اُفتاده به خوبی مشهود است. ضرورت زندگی جمعی، آدمیان را وا میداشت تا براي هرچه بهتر سر و سامان دادن به زندگی، اصولی را وضع کنند که در پرتو آن، بهتر بتوانند از منابع طبیعی و انسانی بهره مند شوند. اما این پیشینۀ تاریخی مدیریت، با آنچه تحت عنوان «مدیریت علمی» مطرح شد، تفاوت بنیادي دارد. نظریهی مدیریت علمی با توجه به تاریخچهی مدیریت، جزو اولین نظریههاي مدیریتی نیست و پیش از آن دیدگاههاي دیگري درخصوص مسائل مدیریت مطرح بود؛ اما این نظریه باعث شد نگرش جدیدي در این امور پدید آید. یعنی به جاي تکیه بر تجربههاي شخصی و سلیقهاي در اعمال مدیریت با ارائهی روش منطقی و تجربی به حل مسائل مدیریتی و سازمانی پرداختند و فصل نوینی در این دانش آغاز شد. در این دوره، مدیریت جایگاهی مستقل پیدا کرد و قواعد کلی بر امور مربوط به ادارهی سازمان حاکم گردید. بر اساس تاریخچهی ارائه شده فوق از مدیریت، میتوان تاریخچهی مدیریت اسلامی را به روشی تطبیقی بیان کرد:
الف) نظریه هاي متقدم مدیریت اسلامی قبل از نهضت مدیریت علمی؛ ب) نظریه هاي متاخر مدیریت اسلامی بعد از نهضت مدیریت علمی (نبوي،1387).
نظریههاي متقدم مدیریت اسلامی قبل از نهضت مدیریت علمی: پس از ظهور اسلام در شبه جزیرهی عربستان و تشکیل حکومت اسلامی در مدینه توسط رسول گرامی اسلام، اصل و اساس تئوريهاي سیاسی و مدیریتی اسلام بنیان نهاده و در عمل و گفتار توسط ایشان تا حد ممکن و با توجه به ظرفیت حاکم بر آن زمان تبیین شد. به دنبال گسترش قلمرو حکومت اسلامی در زمان خلافت خلفاي راشدین سازمانها تشکیلات وسیعتري به وجود آمد که قطعا بر نوع مدیریت این تشکیلات تأثیراتی داشت. با قبول حکومت توسط امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) ایشان آنچنان الگوی نظري و علمی از حکومت و مدیریت الهی بر مبناي عدالت در برابر جهانیان ارائه فرمودند که این الگوها همچنان بر تارك دنیا میدرخشد. کلمات گهربار ایشان پس از حدود چهار قرن توسط سید رضی (ره) و در کتاب وزین نهج البلاغه گرد آمده است. این کتاب گرانقدر پس از قرآن مجید میتواند به عنوان دومین منبع نظریهپردازي در مدیریت اسلامی قرار گیرد.
پس از آن شاهد شکوفایی در تمدن اسلامی هستیم. آثار به جا مانده از آن زمان آنچنان برجستهاند که هر جا سخن از تاریخچهی تئوريهاي سازمان و مدیریت به میان میآید، نام نبردن از اندیشمندان اسلامی در این حوزه باعث ناقص ماندن این تاریخچه است. نظریههاي متأخر مدیریت اسلامی بعد از نهضت مدیرت علمی: اگر آثاري که از زمانهاي دور دربارة رهبري، ولایت و مدیریت اسلامی نگاشته شده است بگذریم و مدیریت اسلامی را به عنوان موضوعی که پس از پیدایش حوزهی مدیریت در غرب و ورود آن به کشورهاي اسلامی از جمله ایران دنبال کنیم، به نظر میرسد که قدیمیترین اثر را میتوان در دههی50 هجري شمسی یافت، که برخی از محققان اسلامی و از جمله برجستهترین آنها یعنی شهید بزرگوار آیتاله مطهري (ره) در پاسخ به عطش اسلام خواهی جوانان دانشجو در آن دوره مبنی بر اینکه آیا اسلام هم از خود در حوزهی مدیریت سخنی و نظریهاي دارد یا خیر، تلاش کردند و توانستند این نیاز را تا حدودي پاسخگو باشند. از میان آثار ایشان که به طور مستقیم و با توجه به موضوع مدیریت غربی، این امر را مورد دقت نظر قرار داده اند، دو مقاله تحت عنوان «مدیریت و رهبري در اسلام» و دیگري «رشد» است که دومین مقاله چارچوب نظریهثی رشد در مدیریت اسلامی را بیان میدارد (مطهري،1390).
3) ضرورت وجود مدیریت از نگاه اسلام
مدیریت یک ضرورت اجتماعی است. جامعه انسانی از آن جهت که متشکل از افراد با منافع و سلایق متعارض و مختلف است، ضرورتاً نیازمند یک نظام مدیریتی شایسته میباشد؛ در غیر این صورت، اگر قانون و حاکمی بر مجموعهای از انسانها حکومت نکند، لاجرم باید قائل به حکومت جنگل و استبدادی شد، که در آن قویترها برنده و بقیه طعمهی آنها هستند؛ و این مطلب را هم هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد. بر این اساس، چند مورد از ضرورتهای مدیریت را با عنایت به آیات و احادیث نقل مینماییم.
1) قرآن کریم در مورد ضرورت مدیریت می فرماید:
« فَالمُدَبّراتِ أمرا ً: قسم به تدبیرکنندگان کارها » (نازعات، آیه 5).
منظور از مدبران امر، فرشتگان می باشند. مدبر یکی از اسماء خداوند است. در بند بیست و پنجم دعای جوشن کبیر آمده است: « اللهُمَّ انّی اَسالُکَ باسمِک یا مُصوِّرُ یا مُقدِّرُ یا مُدبِّرُ ».
و باز در قرآن کریم آمده است: « و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه» (بقره، آیه30)
این آیهی شریفه بیانگر مدیریت است؛ خدا مدیر است و انسان خلیفهی اوست در زمین.
2) پیامبر اعظم (ص) می فرمایند:
« کُلُّکُم راعٍ، و کُلُّکُم مَسوُول عن رَعیّته » (بحارالانوار، ج72، ص37)
"همهی شما شبانید و همهی شما مسئول گلهی خویش هستید"؛ که منظور از راع، مسئولیت همراه با دلسوزی است نه مسئولیت با سنگدلی.
3) حضرت امیر (ع) در خطبهی 40 نهج البلاغه میفرمایند:
«فانّه لابُدَّ للنّاسِ مِن امیر بَرّ أو فاجِر، یَعملُ فی إمرته المؤمنُ، و یَستَمتعُ افیها الکافرُ»؛ «مردم ناچارند امیری داشته باشند، خواه نیکوکار خواه ستمکار، که مؤمن در آن به کار خود می پردازد و کافر برای خود بهره برداری میکند».
در این فرمایش، حضرت بر ضرورت وجود حکومت و حاکم تأکید می نمایند؛ به طوری که وجود حاکمی حتی غاصب و فاجر بهتر از نبود هیچ حاکمی است. زیرا به هر حال همان حاکم غاصب هم بخشی از نیازهای اجتماعی مردمش را رفع میکند حال باید دید نظر اسلام در این رابطه چیست؟ آیا نیاز به تشکیل حکومت در اسلام هست، یا اسلام صرفاً مبیّن یک سری احکام فردی است که هیچ ربطی به برخورد مردم در اجتماع ندارد و تنها مربوط به رابطهی خلق و خالق میباشد؟
4) امام صادق (ع) می فرمایند: « بینیاز نیستند اهل هر شهری از سه گروه، که کار دنیا و آخرتشان را به این سه گروه ارجاع بدهند و اگر این سه دسته نباشند، اهل آن شهر آواره میشوند:
الف. دانشمند دانای پرهیزگار
ب. فرمانروای نیکوکار که فرمانش را اطاعت کنند (یعنی مدیری که اختیار داشته باشد).
پ. پزشکی که بصیر باشد.»
5) همچنین امام رضا (ع) میفرمایند:
«انی لا اجد فرقه من الفرق و لا مله من الملل بقوا و عاشوا الا بقیم و رئیس لها لابد لهم فیه من امر الدین و الدنیا» (بحار، ج23، ص32)؛
«در مطالعهی احوال بشر، هیچ گروه و ملتی را نمییابیم که در زندگی، موفق و پایدار باشند، مگر به وجود مدیر و سرپرستی که امر مادی و معنوی آنان را مدیریت نماید».
4) تفاوت مدیریت اسلامی و مدیریت غیر اسلامی (غربی)
مدیریت از دیدگاه صاحبنظران غربی، در واقع بهکار بردن مجموعهاي از تکنیکها و روشهاي ابزاري است تا مدیر و سازمان (و در سطح بالاتر، جامعه) را به اهداف تعیین شده برساند. این امر، فی نفسه چندان بد و مذموم نیست؛ در واقع هنگامی که بحث حفظ شأن و مرتبت انسانها در سازمان و جامعه مطرح میشود و تعالی انسانها و رشد آنها در مسیر الهی در اولویت اول قرار میگیرد و سازمان اسلامی جاي انسان سازمانی را میگیرد، وجوه تفاوت دو دیدگاه به صورت عمده پدیدار میشود.
به عبارت دیگر، به نظر میرسد در دیدگاه صاحب نظران غربی که مدیریت و رهبري را تعریف کردهاند، انجام دادن کار و نیل به هدف رهبر و مدیر، به وسیلهی انسانها و سازمان مطرح است و در این راستا، هنر و توانایی مدیر و رهبر در به کار گرفتن همهی قابلیتهاي پیروان و کارکنان و چگونگی افزایش این توانایی در بهکارگیري این قابلیتها، جان کلام و نقطهی اصلی توجه صاحب نظران غربی علوم مدیریت است. در حالی که از نظر اسلام، چگونگی بهکارگیري قابلیتهاي پیروان و نیل به هدف، نحوهی اعتلاء و رشد معنوي کارکنان، و سیر آنها به سوي خداوند نیز از اقلام تعیین کننده و مهم است که مقدّم بر رسیدن به هدف است. در واقع در این رویکرد، مدیر و رهبر تنها در چارچوبی از محدودیتها که ارزشهاي الهی و اسلامی براي وي تعیین کردهاند، مجاز به ارائهی دستور و رهنمود است. مقایسهی این دو رویکرد نشان دهندهی جایگاه برتر و متکاملتر مدیریت اسلامی است که جدا از مقولهی هدف، به چگونگی نیل به آن و نیز تعالی انسانهاي سازمان نیز توجه می کند و این چیزي بیش از آن است که در مدیریت غربی مورد توجه قرار داشته و مطمع نظر است. مروري بر تحقیقهاي انجام شده درخصوص مدیریت و خاصه رهبري در جوامع غربی، نشان میدهد که رویکردهاي جدید رهبري و مدیریت، به ارزشهاي انسانی و اخلاقی توجهی روز افزونی داشته و سهم آن را در افزایش اثربخشی، بیش از پیش مهم و تعیین کننده یافتهاند. مواردي مانند صداقت و راستگویی، تعهد، وفاداري، تواضع، عدالت و مواردي از این قبیل که در دیدگاه اسلام مبانی اساسی در روابط رهبران و پیروان در هر سطح به شمار رفته و از بدو ظهور اسلام بهوسیلهی پیامبر (ص) و سپس ائمهی معصومین (ع) مورد توجه قرار گرفته و به شکلهاي گوناگون و متفاوت، ولی با محتواي مشابه و در راستاي هم توصیه شدهاند، به تازگی مورد توجه صاحبنظران علوم مدیریت در غرب قرار گرفته اند. به
عبارت دیگر، مدیریت غربی در حال نزدیک شدن به رویکرد اسلامی مدیریت است؛ و این گزینش، به دلیل اثربخشی واضح سبکهاي رهبري و مدیریتی که به مسائل انسانی و معنوي توجه میکنند، افزایش روزافزون یافته است.
از سوي دیگر، در یک مرزبندي میان مدیریت از دیدگاه صاحب نظران غربی و مدیریت اسلامی، آنچه که به عنوان روشها، تکنیکها، وظایف مدیر و ... در نظریههاي غربی مطرح گردیده است، در مدیریت از منظر اسلام نیز مورد توجه قرار دارد؛ در واقع آن وجوه از جنبههاي رفتاری- شخصیتی- ارزشی- آرمانی و آنچه که مورد توجه مدیریت در جوامع غربی نیست، و یا کمتر مورد توجه قرار دارد، در نظریههاي مدیریت اسلامی مورد توجهی بیشتري قرار دارد و این بدان معنی نیست که در مدیریت از نظر اسلام، برنامهریزي، سازماندهی، هماهنگی، کنترل و ... که از وظایف مدیریت محسوب میشود و رویکرد اسلامی مدیریت، مورد توجه قرار ندارد. مروري سطحی به تاریخ صدر اسلام، جنگها، تلاشهاي برنامهریزي شدهی پیامبر (ص) و ائمهی معصومین(ع)، نشان میدهد که این مسایل مورد توجه قرار داشته است. همچنان که در ایران، یونان، مصر، روم، چین باستان و سایر تمدنهاي کهن نیز مورد توجه بوده است؛ و این که این موارد در اوایل این قرن مورد دستهبندي و سازماندهی مجدد قرار گرفتهاند، به این معنی نیست که خاستگاه آنها هم منحصرا کشورهاي غربی در قرن بیستم و بیست و یکم هستند. ابزار، قوانین اولیه، وظایف و ... مدیر در هر جامعه و تمدن، در چارچوبهایی که تا حدود زیادي به هم نزدیک هستند قابل دستهبندي است و به هیچ تمدن و قومی منحصر نمیشود.
با توجه به موارد مذکور، به نظر نمیرسد مواردي از قبیل برنامهریزي، سازماندهی، کنترل و ... که از وظایف مدیریت به شمار میرود و سایر اصول مورد توجه مدیریت غربی، از نظر عملکرد و اجرا، با آنچه که در مدیریت اسلامی مورد اجرا گذاشته میشود، منافات داشته باشد. نکتهی اصلی در این است که در مدیریت اسلامی، اقلام دیگری نیز همسنگ وظایف مدیر و اصول مدیریت، اهمیت داشته و در مواردي، الویت و جلوهی بیشتري مییابند. آنچه مسلم به نظر میرسد این است که در مدیریت از دیدگاه اسلام، اخلاق و مسایل اخلاقی و ارزشی، اهمیتی بیش از تولید دارند؛ و به عبارت بهتر، در الویت بالاتري قرار گرفتهاند. این نکته، خاصه در شرایطی که توجه به مسایل اخلاقی و رعایت ارزشهاي انسانی که در نظریههاي رفتارگرایان نیز مورد تأکید قرار گرفته و توجه به آن روندي صعودي یافته، حائز اهمیت ویژهاي است. تفاوتهای مدیریت غربی و مدیریت اسلامی در جدول 1 به طور خلاصه بیان شده است.
جدول1- تفاوتهای مدیریت غربی و مدیریت اسلامی
دیدگاه غرب |
دیدگاه اسلام |
روابط انساني بر مبناي رفتار اخلاقي (متغير) |
روابط انساني بر مبناي فلسفهی اخلاق (ثابت) |
ارزش انسان بر اساس مسائل سياسي و اقتصادي |
ارزش انسان بر اساس ارتباط با خدا |
انسانها وسيلهی تحقق هدفهاي سازمان |
سازمان و هدفهاي آن وسيله رشد و كمال انسان |
انسانها ابزار هستند |
انسانها امانت الهي هستند |
ارزش انسان به بازدهی اقتصادي |
ارزش انسان به خليفه الهي و تقواست |
آزادي انتخاب و تابع اميال نفساني |
آزادي از هواي نفساني |
رضايت مدير |
رضايت حق تعالي (رضوان من الله اكبر) |
مقایسهی مدیریت اسلامی و غربی، از دیدگاه رشد و تعالی انسان، در نمودار 1 ارائه شده است.
نمودار 1: مقایسهی مدیریت اسلامی و غربی از دیدگاه تعالی انسان
4) ارزشهای سیستم مدیریت اسلامی
وجود عدالت و صداقت در امر تجارت، داشتن جرأت و شهامت، همچنین راستی در برقراری روابط، و نیز تشویق افراد به فراگیری مهارتهای جدید در جهت انجام کارهای خوب، که هم فرد و هم جامعه از آن سود ببرند، بسیار حائز اهمیت است. اسلام به همکاری در کارها و شور و مشورت در تصمیمگیریها، بسیار تاکید میکند. مدیریت در اسلام بسیار مهم بوده و داشتن یک رهبر در اکثر موارد زندگی ضروری و واجب میباشد. پیامبر اکرم حضرت محمد (ص) میفرمایند: "وقتی سه نفر با هم همسفر میشوند، باید یکی از بین خود را به عنوان رهبر و رئیس انتخاب کنند". زندگی بدون کار در اسلام هیچ معنا و مفهومی نداشته و مشارکت در فعالیتهای اقتصادی یک اولویت محسوب میشود. کار برای کسانی که توانایی کار کردن داشته باشند، واجب و ضروری بوده و داشتن استقلال و تکیه بر تواناییهای خود نیز، هم فضیلت و هم منبع خود کفایی و موفقیت محسوب میشود. به عنوان مثال، از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که می فرمایند: "هیچ کس تاکنون غذایی بهتر و دلچسبتر از آنچه که از حاصل کار و درآمدش میل می کند، تناول ننموده است". ایشان همچنین به یک گدا فرمودند: "بهتر است مقداری چوب جمع کنی و آنها را بفروشی، این کار بهتر از گدایی کردن است؛ مردم ممکن است به تو کمک کنند یا نکنند".
همانطور که قبلا هم گفتیم، انسانها امانتداران خدا بر روی زمین هستند و کار و فعالیتشان، عبادت محسوب میشود؛ بنابراین کار نوعی عبادت است. کار نه تنها برای کسب درآمد حائز اهمیت است، بلکه باعث استقلال فرد نیز میشود. ارزش کار، بهره بردن و لذت از نعمتهای خدادای میباشد که هم فرد و هم جامعه از آن سود میبرند. بنابراین اخلاق کاری در اسلام، به تلاش در جهت کسب کمال، گرفتن پاداش در دنیا و پس از دنیا، همچنین سعی و تلاش کافی مرتبط است. هر کاری که یک فرد مسلمان انجام میدهد، به قصد عبادت و کسب رضای خدا، کسب درآمد حلال و داشتن یک زندگی خوب و قابل احترام، انجام میشود. همین دیدگاه که کار برای هر کسی که توانایی کار کردن داشته باشد، وظیفه اجتماعی، اقتصادی و مذهبی به شمار آمده و انسانها امانتداران خداوند بر روی زمین هستند، باعث شده که روابط کارکنان، اساسی و ریشهدار بوده و مدیریت نیز در اسلام جاری و متداول باشد. تا جایی که به اسلام مربوط میشود، ارزشها و هنجارهای زیادی وجود دارد که از نظر اسلام مدیران باید به آنها وفادار باشند؛ ارزشهایی همچون اعتماد، مسئولیتپذیری، خلوص، نظم و انضباط، از خود گذشتگی، پشتکار، نظافت، پاکی، همکاری، اجرای درست و خوب، شکرگزاری، میانهروی و تعادل. همهی این اصول مورد حمایت قرآن و سنت پیامبر اکرم (ص) نیز میباشد.
مهمترین اصول مدیریت اسلامی که تأثیر شگرفی نیز دربر دارد به صورت زیر تبیین میشود:
4-1) قصد (نیت)
در اسلام هر عملی باید بر اساس قصد و نیت انجام شود. پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) می فرمایند: "کارها بر اساس نیات انجام میشود و فرد نیز طبق همان نیات، پاداش می گیرد یا مجازات می شود". هر فرد دارای اختیار بوده و مسئول تغییر در جامعه است. قرآن بیان می کند:"خداوند شرایط زندگی مردم را تغییر نمیدهد، مگر اینکه آنها آنچه را که در قلبشان میگذرد تغییر دهند". تأثیرات این اصل در مدیریت منابع انسانی این است که افراد نباید به خاطر اشتباهات سهوی و ناخواستهشان مجازات شوند و باید بر اساس عمل، نظرات، برنامه و استراتژیهایشان مورد قضاوت قرار گیرند (پاداش بگیرند یا مجازات شوند)، نه بر اساس حاصل و نتیجه کارهایشان؛ که ممکن است تحت تاثیر عوامل بیرونی و خارج از کنترلشان قرار گرفته باشد. این مسأله همچنین به اهمیت برنامهریزی منابع انسانی و تصمیمگیریهای استراتژیک در مدیریت اسلامی تأکید میکند.
4-2) همیشه به یاد خداوند باشید (تقوا)
اگر وجود شخص پر از تقوا باشد، از بروز رفتارهای نابههنجار و ناعادلانه خودداری نموده و روح خود را از مرحلهی شیطانی شدن (اماره) که مرحلهی مهمی بوده و انسان و حیوان هر دو آن را دارا هستند، به سمت لوامه، که در این مرحله فرد از وجود شیطان آگاه بوده و با ندامت و توبه بین دو نیروی نیک و شر، دست و پنجه نرم میکند و سپس به بالاترین مرحله، یعنی مطمئنه، سوق میدهد؛ که در این مرحله ذهن تنها با کارهای نیک، تقوا و عدالت پر شده است. تقوا باعث میشود که فرد در جستجوی حقیقت و عدالت ثابت قدم باشد، چون انسانها از هیچ کس به جز خدا ترس و ابایی ندارند.
در مدیریت منابع انسانی، ارائهی انتقادات سازنده و پند و اندرز، هرگاه گناه و اشتباهی در سازمان یا جامعهای مشاهده شود، کاملا طبیعی و رایج و حتی یک وظیفه محسوب خواهد شد.
4-3) وقتی حضور خداوند در قلب احساس شود (احسان)
احسان چندین معنای مختلف دارد. احسان به معنای صدقه دادن، بخشش، تکامل باور و اعتقاد، و مهمتر از همه، انجام کارهای نیک است. همچنین به معنای تلاش مداوم در جهت کسب رضای خداوند و عبادت کردن او میباشد؛ گویی همانگونه که او شما را میبیند، شما نیز او را میبینید. این احساس باعث میشود که فرد بدون نیاز به یک ناظر، بهترین رفتارها را از خود بروز میدهد. ارزش احسان به ارزش ایمان، که کلید ویژگی اخلاقی اسلامی یا حتی اعتقاد به خداوند میباشد، مرتبط است.
در این مقاله، فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی یک بعد معنوی و اخلاقی به خود گرفته و طبق آن فرد با حفظ خود از بدیها، در حق خود نیکی نموده و با تبعیت از امر خداوند در کسب ثروت، مالکیت، صرف هزینه، کیفیت و عدالت اجتماعی در حق جامعه نیکی میکند. بنابراین تولید و مصرف با توجه به آنچه که تولید شده، چگونگی تولید و نیز با در نظر گرفتن هزینههای اجتماعیای که تولید و مصرف روی دست افراد میگذارد، هدایت میشوند. هرگونه فعالیت باید به تبعیت از کارهای نیک و با توجه به یاد خداوند، صورت گیرد. مدیرانی که احسان در آنها به اوج خود رسیده باشد، به ارتقا تعلیم و پیشرفت کارکنان خود اهمیت داده و آنها را تشویق به دخالت و مشارکت در تصمیمگیریها مینماید.
4-4) انصاف (عدالت)
عدالت فضیلتی است که هر فردی باید آن را بدون توجه به اینکه رهبر یا زیردست چه کسی می باشد، رعایت کند. در قرآن آمده است: "ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود را برای خدا خالص سازید و نظارهگر روابط عادلانه باشید و نگذارید که تنفر از دیگران باعث شود که قسم به انجام کارهای غلط و نادرست بخورید و از عدالت دور شوید". عدالت در اسلام هرگز تحت تأثیر علایق شخصی و دیگر ملزومات قرار نمی گیرد. عدالت همچنین حفظ آزادی افراد و برابری میباشد. انسان ها در اسلام آزادند عقاید خود را داشته باشند؛ هیچ اجبار و اکراهی در دین نیست. همهی مردم از نظر جنسیت، رنگ، نژاد، ثروت، شان و منزلت، شغل، جایگاه، و علم و دانش برابرند. تنها جیزی که به آنها برتری و ارزش میدهد، اعمال و کارهای نیک میباشد. پیامبر اکرم (ص) با فرمودن این که عرب و غیرعرب، سفید پوست و سیاه پوست، هیچ برتری نسبت به هم ندارند و با هم برابرند، مگر اینکه ثوابش بیشتر باشد و کارهای نیک انجام دهد، این مسأله (عدالت) را روشن نمودند. رستگاری تنها معیار بوده و استثنائی ندارد؛ تنها خدا از میزان رستگاری افراد مطلع میباشد. عدالت، منجر به برابری می شود و به منظور حفظ عدالت و برابری، باید حس انسانیت در وجود کسانی که سمتهای مدیریتی را اتخاذ نمودهاند، تبلور یابد. در ادارات و سازمانهایی که عدالت حرف اول را می زند، با کارکنان با عدالت و برابری رفتار خواهد شد. مدیران باید با زیردستان خود با احترام و عدالت رفتار کنند و هرگز با دیده تحقیر به آنها ننگرند یا دیدگاه ها و پیشنهاداتشان را نادیده بگیرند. بدینگونه، قوانین و مقررات، خط مشها و روشها به روشنی دنبال خواهد شد و به طور موثری اجرا خواهد گردید.
4-5) اعتماد (امانت)
اعتماد و اطمینان یک ارزش مهم و اساسی بوده که روابط اجتماعی را برقرار می نماید؛ و نشان میدهد که هر شخصی مسئول کارهای خود در جامعه میباشد. قرآن کریم می فرماید: "ای کسانی که ایمان آوردهاید، به خدا و رسولش خیانت نکنید و کارهایی که به شما سپرده شده است را به درستی انجام دهید". اعتماد باعث میشود که کارفرما با کارمندان مشورت نماید. کارفرما باید امین و قابل اعتماد بوده و به اعتماد ناظران و زیردستان احترام بگذارد. هرگونه سوء استفاده از منابع یا سوء مدیریت، نقض اعتماد می باشد. سازمان، مورد اعتماد کسانی است که صاحب آن هستند یا در آن کار میکنند.
4-6) صداقت
صداقت به معنای انجام کار درست یا گفتن حقایق به بهترین شیوهی ممکن میباشد. در اسلام دروغ گفتن یا تقلب و فریب و ریا، در تمام شرایط زندگی ممنوع می باشد. آیات زیادی در قرآن مقدس آمده است که بر ارزش و فضیلت صداقت و راستی، تاکید میکند. به مدیران سازمانها و همچنین به زیردستان یادآوری شده که تحت تاثیر احساسات شخصی که ممکن است آنها را از راه درست عدالت، توجه به دیگران و صداقت، منحرف سازد، قرار نگیرند. از آنها خواسته شده که به منظور کسب رضا و لطف خداوند، صبور باشند؛ و وظایف خود را انجام دهند و صادق و سختکوش باشند. راستی و صداقت، در امر مدیریت بسیار مهم و اساسی میباشد. این اصول، انسان را از وسوسه شدن به سمت سوء استفاده از موهبتهایی که به او داده شده است، باز میدارد. عشق به حقیقت، نشان دهندهی این مساله میباشد که فرد، مسئولیت هر حرفی را که زده، بر عهده میگیرد و تلاشهای سازمانی در جهت ارزیابی و بررسی کار یا کشف ریشههای مشکلات، افزایش مییابد.
4-7) شناخت
یکی دیگر از ارزشهای اسلامی، شناخت است؛ این ارزش، همان کشمکش مداوم فرد با خود برای بهتر شدن و بهتر انجام دادن کارها میباشد. بنابراین فرد به منظور بهتر انجام دادن کارها، در تمام زمانها باید سختتر تلاش کند وکیفیت کارها و خدمات خود را از طریق یادگیری علم و مهارتهای جدید، ارتقا دهد و بالا ببرد. این ارزش، به شور و اشتیاق فرد برای رسیدن به بهترینها و کمال، مرتبط میباشد. بنابراین، خلاقیت یک ارزش جدا نشدنی در زندگی شخصی می باشد؛ چون تمایل برای رسیدن به کمال و بهتر انجام دادن آنچه که برای فرد و جامعه خوب است را نشان میدهد. در بافت سازمانی، مدیران و کارکنان برای بهتر انجام دادن کارها در تمام زمانها، باید سختتر تلاش کنند و با یادگیری، تعلیم، نوآوری و خلاقیت بهتر، کیفیت کار و خدمات را بالا ببرند.
4-8) حفظ قول (اخلاص)
حفظ قول، یک امر واجب و ضروری برای هر فرد مسلمانی محسوب میشود. قول خود را عمدا شکستن، یک گناه بزرگ بهحساب میآید. زدن زیر حرف خود، در مکتب اسلام جایی نداشته و فرد را انسان ریاکاری خطاب میکند. خداوند به مومنان میفرماید: "ای کسانی که ایمان آوردهاید، به تعهدات خود عمل کنید".
4-9) مشورت
هر رهبر مسلمان، باید قبل از هر گونه تصمیمگیری با دیگران مشورت کند و نصایحشان را جویا شود. مشارکت در بحثها و مناظرهها و دادن نظرات و پیشنهادات، از ارزشهای کلیدی رهبری در اسلام محسوب میشود. درستترین راه برای تصمیمگیری پیرامون مسائل جهانی، در صورت وجود عدم راهنما، مشورت می باشد. در کتاب مقدس، خطاب به مومنان آمده است که مسائل باید از طریق مشورت، حل و فصل شود. تصمیمگیری پیرامون موضوعات سیاسی و اقتصادی، اجتماعی که به وضوح صحبتی از آنها در کتاب مقدس و سنت به میان نیامده است، بر اساس مشورت انجام می شود. مشورت به مدیران مسلمان می آموزد تا با زیردستان خود با مساوات و عدالت رفتار نموده و در روابط مردم با خود، فروتن و متواضع باشند. غرور و تعصب از ویِژگیهای یک مسلمان واقعی نیست. از مدیران سازمانها انتظار میرود که نصایح دیگران را جویا شده و قبل از هر گونه تصمیم گیری، با زیردستان خود مشورت نمایند.\
4- 10) صبر
صبر، بالاترین درجهی ایمان است؛ ( اعتقاد به یگانگی خداوند و ایمان به پیامبر اکرم (ص) به عنوان آخرین فرستاده و پیامبر خدا). صبر و تواضع، در هر سطح سازمانی، دوشادوش هم حرکت میکنند. صبور بودن در هنگام تصمیمگیریها، احتمال بروز خطا را کاهش داده و شانس موفقیت در مذاکرات را افزایش می دهد.
مدیریت در اسلام، به معنای انجام دادن فعالیتها بر اساس اصول نشأت گرفته از قرآن کریم و سنت است. بنابراین مدیریت یک اصل معنوی، اخلاقی و فیزیکی است که تنها بر پایه اصول زمینی استوار نیست؛ بلکه در دنیای بعد از مرگ نیز تاثیرات خود را بر جای می گذارد. روابط استخدامی و رابطهی روحی روانی فرد با کارفرما، فراتر از حد کلام است و بعد مذهبی دارد. هر دو گروه، به خاطر اعمالشان در قبال خداوند مسئول بوده و امانتداران و متعهدان خداوند بر روی زمین هستند. در بافت سازمانی اسلامی، بعد اخلاقی و معنوی همیشه مهمترین بعد در تصمیمگیریها و اجرای آنها محسوب میشود. به هر حال، در اندیشهی مدیریت غربی، اهداف تکنیکی و مادی، اغلب، اما نه همیشه، از مهمترین موارد محسوب میشود. میتوان با فهمیدن این اصول و ویژگیهای متمایز هر سیستم، مدیریت اسلامی و غربی را ادغام نمود که هم در کشورهای اسلامی و هم کشورهای غیر اسلامی قابل اجراست و تصمیماتی که بر پایهی اخلاق و معنویت گرفته می شود، بسیار مهمتر از تصمیمات مادی می باشد.
شکل زیر، چارچوب پیشنهاد شده توسط پاپی نُویتا[1] و همکاران (پاپی نُویتا و همکاران، 2011) را برای بررسی چگونگی تأثیرگذاری ارزشها، آموزهها و دستورات اسلام بر رفتار سازمانی در سازمانهای اسلامی نشان میدهد، که میتوان برای تحقیقات آینده در این زمینه، از این مدل استفاده نمود.
شکل1: چارچوب پیشنهادی پاپی نُویتا برای بررسی تأثیر آموزههای دینی بر رفتار سازمانی
5) اصول سیستم مدیریت اسلامی
اصول مدیریت بر مبنای آموزههای اسلامی عبارتند از:
1. برنامه ریزي ؛ 2. سازماندهی ؛ 3. انگیزش ؛ 4. رهبري ؛ 5. کنترل و پیگیري ؛ 6. تصمیم گیري.
5-1) برنامه ریزی
الف) عبارتست از تفکر در کلیات و جزئیات برنامه.
ب) برنامه ریزي متضمن تعیین هدفها و مقاصد سازمان و تهیه نقشه و برنامه کار است و برنامه نشان میدهد که هدف ها چگونه باید تحقق یابد.
برنامهریزي از مهمترین ارکان مدیریت بوده و هیچ مدیري نباید اهداف سازمان را بدون برنامه تعقیب کند [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
5-1-1) اهمیت برنامه ریزي از نظر آیات و روایات:
اِمارات الدول اِنشاء الحِیَل (علی (ع))؛ بقاي مناسب دولتها مربوط به برنامه ریزي و چاره اندیشی در امور میباشد.
هرگاه کاري را انجام دادي از روي علم و عقل انجام بده و برحذر باش از اینکه کاري را بدون آینده نگري و آگاهی انجام دهی (بحارالانوار- پیامبر اکرم).
برنامهریزي باعث میگردد که انسان در حل مسائل و مشکلات از امکانات موجود به بهترین نحو استفاده کند و به دلیل بیبرنامگی، دچار ندامت شود [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
5-2) سازماندهی
سازماندهی مستلزم آن است که منابع یعنی افراد، سرمایه و تجهیزات به مؤثرترین شیوه براي حصول اهدف فراهم شود؛ بنابراین سازماندهی شامل ترکیب و تفکیک منابع میباشد.
5-2-1) عملیات سازماندهی
شناسایی و دستهبندي کارها
در سازماندهی یک اداره، سازمان یا حکومت، مبانی مختلفی چون هدف، وظیفه، نوع تولید، عملیات و ارباب رجوع وجود دارد. براي دسته بندي کارها با توجه به اهداف مجموعه و برنامهها و فعالیتها میبایستی که تقسیم کار صورت پذیرد. "و اجعل لکل انسان من خدمک عملا تاخذ به فانه احري الا یتواکلو فی خدمتک"، براي هریک از زیردستان و کارکنان خود کاري تعیین کن تا او را نسبت به همان کار مؤاخذه و بازپرسی کنی، زیرا این روش سزاوارتر است تا اینکه کارهایت را به یکدیگر وانگذارید (حضرت علی (ع)) [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
تعریف و واگذاري اختیارات و مسئولیتها
پس از دسته بندي کارها باید براي هر قسمت مسئولی انتخاب نمود و حدود اختیارات او را مشخص نمود. "اي مالک باید به هر نوع کاري از کارهایت یک رئیس انتخاب کنی رئیس که کارهاي مهم وي را مغلوب نسازد و کثرت کارها او را پریشان و خسته نکند" (حضرت علی (ع)).
ایجاد روابط بین قسمت هاي درون سازمانی و بیرون سازمانی میباشد. اگر ارتباط و روابط به صورت صحیح برقرار شود بسیاري از مشکلات حل می گردد [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
5-3) انگیزش
به فرآیند یا جریانی اطلاق می شود که از طریق آن ما قادر به ایجاد انگیزه در دیگران می شویم و بطور کلی انگیزش از شیوه هاي بسیج بکارگیري و حرکت دادن انسان ها براي انجام دادن کارها می باشد.
تعریف انگیزه: عبارتست از یک محرك درونی که انسان را به انجام کار بر می انگیزد.
مدیرانی که بتوانند براي نیل به اهداف سازمانی به خوبی در انسانها انگیزهی کار و فعالیت به وجود آورند، به پویایی و تحرك لازم در سازمان خواهند رسید.
"تو اي سعد، خرابت را پرداخت کردهاي از پروردگارت اطاعت نمودهاي و رهبر و امامت را خشنود را کردهاي، مانند کار مرد ضابط و نیکوکار پرهیزگار و نجیب. پس خداوند گناهان تورا بیامرزد، کوشش تو را قبول کند و عاقبت تو را نیکو گرداند». (حضرت علی (ع)). هدف حضرت علی (ع) از این نامه به سعد، تشویق و تمجید از مدیر لایق بوده است [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
5-4) رهبری
هدایت و رهبري از مباحث بسیار اساسی در مدیریت می باشد. زیرا مهمترین حرکت مدیر آن است که با بکارگیري صحیح نیروهاي انسانی، به بهترین شکل سینهی حوادث و مشکلات را بشکافد و برنامه هاي سازمان را اجرا و رسیدن به اهداف را سهل الوصول نماید [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
5-4-1) تعریف رهبري
1. عبارت است از تأثیرگذاري بر افراد در انجام وظایفشان با میل و علاقه.
2. عبارت است از هنر یا علم نفوذ در اشخاص به طوري که با میل و خواستهی خود در جهت حصول هدف هاي تعیین شده، گام بردارد [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
5-4-2) صفات رهبري
1. سعهی صدر: در نسبت «سعه» به معناي طاقت و قدرت و «صدر» به معناي سینه میباشد. از سعهی صدر به عنوان شرح صدر نیز یاد می کنند، یعنی گشادگی در سینه.
"آله الریاسه الصدر"، ابزار ریاست سعه صدر است، علی (ع)؛ و علائم سعهی صدر نیز حلم (بردباري) و متانت در شاديها و مقاومت در برابر مشکلات میباشد.
2. هوش: هوشیاري در رهبري داراي تأثیر بسیار زیادي است. کسی که از نیروي ارزشمند هوش بهرهی بیشتري داشته باشد در شناخت نیروها و آگاهی از مشکلات، یافتن راه حلها و شناخت نقاط ضعف و برنامه ها، پیش بینی دشواریهاي آینده، ایجاد انگیزش در نیروها و بکارگیري فنون مدیریت موفقتر خواهد بود.
"من امارت الدوله القظه لحراسه الامور"، از دلایل بقاي دولت بیداري (آگاهی و هوشیاري) در حفظ و حراست امور میباشد.
3. توانمنديهاي علمی و فنی: کسانی که در امور واگذاشته به ایشان از دانش و تجربیات بیشتري برخوردارند، بهتر میتوانند بین نیروها مورد پذیرش واقع شوند.
قرآن مجید: خداوند (طالوت) را بر شما برگزید و علم و جمارت (قدرت) او را وسعت بخشید؛ خداوند ملکش را به هر کس بخواهد میبخشد و احسان خداوند وسیع و آگاه ( از لیاقت افراد براي ضعیف ها) است.
4. ابتکار و نوآوري: کسانی که داراي خلاقیت و نوآوري هستند مورد احترام کارکنان واقع می شوند و زمینهی ایجاد قدرت شخصی و نفوذ آن در بین نیروها بوجود میآید.
5. سعی و کوشش: یکی دیگر از ویژگیهایی که موجب موفقیت و تأثیر رهبران در پیروان می شود، سعی و کوشش و تلاش میباشد. کسانی که در کارها جدي، پرتلاش و فعال باشند، اعتماد و علاقهی نیروها را به خود جذب میکنند. این حالت زمینهساز نفوذ رهبران در پیروان میگردد.
"نا ادراك المجد من کاته الجد عزرالحکم"، کسی که کوشش نکرد به مجد عظمت نرسد.
"من اعمل اجتهاده بلغ مراده"، کسی که کوشش کرد به مراد خود رسید.
6. پشتکار: یکی دیگر از ویژگی هاي نفوذ رهبران، پشتکار آنها می باشد. "الامور باتمتمها و الاعمال بخواتیمها"، ارزش و اهمیت امور به تمام کردن آن و اعمال به خاتمه آن است.
7. شجاعت: شجاعت و دلیر بودن یکی دیگر از صفات رهبران است. "الشجاعه زین"، یعنی شجاعت زینت است.
8. شهرت: سوابق روشن و افتخارآمیز بودن رهبران یکی دیگر از ویژگیهاي آنها است. "حسن الشهره حصن القدره"، خوبی شهرت نگهدارندهی قدرت است.
9. سخنرانی: یکی دیگر از ویژگیهاي رهبران، سخنرانی میباشد. توان سخن گفتن و تبیین مسائل براي پیروان، یکی از امور مهم در رهبري میباشد. با سخنرانی خوب در تبیین برنامهها و مشکلات و راه حلهاي موفق، نیروها را دلگرم، کدورتها را مرتفع ساخته و دوستی و محبت را در بین نیروها بوجود میآورند.
"اصوب الرمی القول المصیب"، صحیح ترین تیراندازي، گفتار درست است [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
5-5) کنترل و پیگیری
پس از برنامه ریزي و ابلاغ برنامه هاي عملیاتی جهت اجرا و ابلاغ دستورات لازم، کنترل که یکی از مهمترین وظایف مدیران است، مطرح می شود.
کنترل عبارت است از توجه به نتایج کار و پیگیري براي مقایسه فعالیت هاي انجام یافته با برنامه ها و اعمال اصلاحات مقتضی، در مواردي که از انتظارات، انحرافی صورت گرفته است.
یکی از مسائل اساسی و محوري در کنترل، نظارت و ارزیابی و پیگیري در مورد ارزیابیهاي به عمل آمده و انجام اصلاحات لازم میباشد. کنترل بیشتر در روند اجرایی و پس از رویت نقاط ضعف و قوت بکار برده میشود.
کنترل بر سه نوع میباشد:
کنترل یا نظارت آشکار: مدیر مستقیما وارد عمل می شود و بر امور نظارت می کند.
نظارت یا کنترل درونی: همان خود کنترلی میباشد. این حالتی است در وجود فرد که او را به انجام وظایفش ترغیب مینماید، بدون آنکه عامل خارجی او را تحت کنترل آورد.
نظارت پنهان: یعنی اینکه افرادي ناشناس عملکرد کارگزاران را تحت نظر قرار دهند و به مدیر گزارش نمایند.
در ارزیابی و کنترل لازم نیست که ما به بررسی جزء به جزء کار بپردازیم؛ بلکه باید نقاط مهم و کلیدي به درستی مشخص و معین گردد و مورد ارزیابی قرار گیرد [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
5-6) تصمیمگیری
یکی از مهمترین مسائل در کلیهی فعالیت ها و مراحل، تصمیم گیري است. در زندگی و سازمان خود، درخصوص برنامهریزي، انتخاب هدف و طراحی برنامه، قبول برنامه و ابلاغ آن جهت اجرا، سازماندهی، رهبري و کنترل، تصمیماتی اتخاذ مینماییم. یکی از مهمترین عوامل شکست و موفقیت یک مدیر، تصمیمگیري آن میباشد. تصمیمگیري یعنی این انتخاب یک راه حل مناسب و بهتر از بین راه حلهاي مختلف.
"راي الرجال میزان عقله"، میزان عقل مرد، اندیشهی اوست [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
5-6-1) مراحل تصمیم گیري:
الف) تشخیص و تعیین مشکل و شناخت مسئلهاي که در راه تحقق اهداف، مانع ایجاد کرده است. در این مرحله سعی میشود مشکل اصلی و واقعی شناسایی شده و معلوم گردد که علت مشکل چیست. این مرحله مهمترین مرحلهی تصمیم گیري است. ب) یافتن راه حلهاي ممکن براي رفع مشکل میباشد." لکل ضیق مخرج"، براي هر تنگنایی راه خروجی است.
پ) انتخاب معیار براي سنجش و ارزیابی راهحلهاست.
ت) کلیهی راه حلها با یکدیگر مقایسه و مورد ارزیابی قرار میگیرد.
ث) سنجش راه حلها نسبت به هم. با توجه به معیار پیش بینی شده در مرحلهی سوم و برآورد نتیجه در مرحلهی چهارم، افکار مختلف را با یکدیگر مقایسه کنید، راه صحیح به دست خواهد آمد.
ج) انتخاب یک راه حل از میان راه حلهاي مختلف.
مسائلی که باید در تصمیم گیري لحاظ شود تا احتمال خطا در تصمیم گیري کاهش یابد، عبارتند از:
1. عاقبت اندیشی؛ 2. استفاده از تجارب؛ 3. مشورت؛ 4. رعایت خطوط کلی برنامهی جامع و برنامهی عملیاتی.
لغزشهاي تصمیم گیري: 1. پیروي از هواهاي نفسانی؛ 2. تصمیم گیري بدون تمرکز ؛ 3. ناپختگی؛ 4. فریب؛ [خواجه علی جهانتیغی و همکار، 1393].
6) موانع فراروی مدیریت اسلامی در جامعه
وجه تمایز مدیریت اسلامی با دیگر مدیریتها، مبتنی بر وحی بودن، نبود نظام بهرهکشی انسان از انسان، مبتنی بودن بر ارزشهای متعالی، مطلق و ثابت و استوار بودن بر پایهی تعالی، کرامت و شرافت انسانها میباشد. با توجه به اینکه مدیریت اسلامی، در واقع رویکردی نو و تازه از مدیریت در جامعه است، بهنظر میرسد مانند هر پدیدهی نو و تازه در جامعه، برای رواج یافتن با موانعی رو در رو می باشد. از جملهی این موانع میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. سیطره و نفوذ رویکرد غربی در جامعه : خود باختگی دانشمندان و دانشجویان در برابر رویکرد مدیریت غربی در حدی است که به رویکرد اسلامی مدیریت، اجازهی رشد نمیدهد. با توجه به اینکه نظریههای مربوط به مدیریت، با تلاشهای «تیلور» و متقدمان پس از وی در جوامع غربی بهصورت مدون ارایه گردیده و در هر تلاش جدید، شاخ و برگ بیشتری یافت، به نظر میرسد صاحب نظران و اندیشمندان کشورهای در حال توسعه، تحت سیطره و نفوذ این امر قرار گرفتهاند.
2. عدم آشنایی مدیران و مردم با قابلیتهای مدیریت اسلامی: در کنار شیفتگی بخش عمدهای از صاحبنظران زمینههای مدیریت در جامعه ایران به مکاتب مدیریت غربی، مدیریت اسلامی نیز در جامعهی ایران اسلامی تا حدود زیادی مهجور و نا آشنا و غریب مانده است و این امر موجب شده است که چیرگی نظریههای مدیریت غربی، گستردگی و عمق بیشتری بیابد.
3. عدم ایجاد تمایز میان تکنیکهای مدیریتی و رویکردهای انسانی در مدیریت: مدیریت غربی تکنیکهای مدیریتی است که تا حدود زیادی قابلیت اجرا در مدیریت اسلامی را نیز دارد. برخی از موارد مدیریت که به طور عمده به فنون و تکنیکهای مدیریت بر میگردد، در رویکرد اسلامی و غربی مدیریت میتواند مشترک باشد. این امر، از دید صاحبنظران رویکرد اسلامی مدیریت مغفول مانده است.
4. محدودیت زمینههای نظری در مورد مدیریت اسلامی در سطح سازمان: در مورد مدیریت در جامعهی اسلامی، به دلیل اهمیت خاص مقولهی رهبری (و مدیریت) و چگونگی رابطهی میان رهبران و مدیران با پیروان و سایر افراد جامعه، منابع زیادی (در قرآن، روایات، احادیث و...) وجود ندارد که بتوان از آنها چگونگی رفتار مدیران و رهبران در سطح سازمان و نیز مدیریت اسلامی در سطوح سازمانی را برداشت کرد.
5. وجود ابهام در معنا و مفهوم مدیریت اسلامی: یکی دیگر از موانع موجود فراروی مدیریت اسلامی، وجود ابهام در معنا و مفهوم آن است که منجر به این برداشت میگردد که مدیریت اسلامی ملازم با نوعی توصیههای اخلاقی است و از طریق توصیه نیز نمیتوان سازمانها یا کشور را اداره کرد.
6. نبود نگاهی راهبردی به استفاده از مدیریت اسلامی در سطح سازمان: از دیگر موانع فراراه مدیریت اسلامی، نبود نگاه راهبردی به مدیریت اسلامی در سطوح سازمانی است که به محدودیت منابع و نگرشهای متفاوت از مدیریت اسلامی باز میگردد.
7. بی توجهی به انجام تحقیقات متفاوت در خصوص مدیریت اسلامی: از مهمترین فعالیتهایی که میتواند موجب رونق و شکوفایی علوم مختلف شود، انجام تحقیقات و پژوهشهای متفاوت و مکرر، مورد آزمون و نقد قرار دادن و اجرای آنها در عمل و رفع نواقص و ضعفهای آنها است. این امر در بسیاری از علوم غربی که به تجربه و آزمون نیاز دارند، انجام شده و در عمل موجب پیشبرد و شکوفایی بیشتر آن شده است. در حالی که در زمینهی مدیریت اسلامی در سطوح سازمانی، تحقیق و پژوهش به ندرت صورت گرفته، که از مهمترین دلایل آن شاید ضعف زمینههای نظری (در سطوح سازمانی) و نداشتن اعتماد به نفس محققین در یک کار پیشگامانه است.
بحث و نتیجهگیری
مدیریت اسلامی دارای ویژگیهایی است که میتواند در موفقیت سازمانی نقشی اساسی ایفا کند؛ این خصوصیات در بطن دستورها، توصیهها، نظرات و شیوههای بکار گرفته شده توسط پیشوایان دینی حضور و وجود عینی داشته است ولی برای استفاده از آن در سطوح سازمانی و کاربردی کردن آنها در سازمانها نیاز به کار پیشگامانه و دور از هراس صاحبنظران مدیریت دارد. میتوان در سازمانهای اسلامی، به جای الگو برداری از مدلهای مدیریت غربی، از سیستم مدیریت اسلامی که منطبق بر ارزشها و آموزههای اسلام و ائمهی معصومین میباشد، استفاده نمود تا مشکلات و اختلافات فرهنگی و دینی ناشی از تفاوت اصول اسلام و مکاتب غربی، در سازمانهای اسلامی از بین برود.
تلاش دولتهای اسلامی در جایگزین سازي ارزشها و باورهاي اسلامی به جاي ارزشها و باورهای غربی جاری در جامعهی اسلامی، در صورتی منجر به تثبیت و نهادینه سازي مدیریت اسلامی میشود که سازمانهاي حکومتهای اسلامی به برنامه ریزي مناسب، جامع و دقیق اقدام نمایند تا در پرتو وجود این راهبرد، به همه نیازمنديهاي آیندهی سازمانهای اسلامی، به طور مناسب، شایسته و بدون مسامحه توجه کنند و همهی فرصتهاي اساسی رصد، و همهی ضعفهاي آن برطرف و تمام تهدیدات و موانع رشد و تعالی آن شناسایی و رفع شود. در سطح مدیریتی نیز، مدیریت دولتی موظف است تحقق ارزشهاي اسلامی مرتبط با کار، مسئولیت، حق و چگونگی استفاده از منابع را مدنظر قرار دهد.
با توجه به آنچه که در این پژوهش ذکر شد، به این نتایج منتهی میشویم که اولاً برنامه ریزي و مدیریت در مکتب اسلام از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است و توصیهها و دستور العملهاي قابل توجهی در این خصوص دارد. ثانیا جهت گیري برنامهریزي و مدیریت در بعد اهداف کلان، متمایز از جهتگیري مدیریت در غرب است؛ زیرا برنامهریزي و مدیریت در سازمانهاي اسلامی به گونهاي تدوین میگردد که همسو و در جهت رسالت سازمان الهی که همان تعالی و تکامل انسانها است میباشد؛ البته در مکتب اسلام علاوه بر آن جهت گیري اصلی، بهرهوري براي تأمین امنیت و رفاه اجتماعی نیز مورد توجه است؛ اما مدیریت در سازمانهاي لیبرال و غربی، فاقد این ویژگی بوده و صرفاً به دنبال بهرهوري به منظور اهداف اقتصادي و منافع مالی میباشد. ثالثا ملاکهاي برنامهریزي و مدیریت مؤثر در اسلام عبارت است از: تکیه بر قرآن، مراعات تقوا در برنامهریزي و مدیریت، توکل بر خدا، در نظر گرفتن رضاي خدا، عدم سطحی نگري، عجله نکردن، عمیق نگریستن و دقّت در برنامهریزي، پایان نگري و عاقبت اندیشی، موقعیت سنجی، اکتفا نکردن به محسوسات، آینده نگري و پیش بینی. اما برنامهریزي و مدیریت درغرب فاقد بسیاري از ملاکهاي مذکور میباشد.
منابع و مأخذ
[1] امام علی (ع)، «نهج البلاغه»، مترجم محمد دشتی.
[2] بهشتی فر، ملیکه و نکویی مقدم، محمود (1389)، «رابطهی رفتار اخلاقی مدیران با رضایت شغلی کارکنان»، فصلنامهی اخلاق در علوم رفتاری، 5، (2)، 73-67.
[3] چاووشی، کاظم (1388)، «بررسی رویکردهای نظری به مدیریت اسلامی»، فصلنامهی تخصصی پژوهشهای میان رشتهای قرآنی،1، (2)،53-43.
[4] حیدری، حسین (1389)، «الگوهای مدیریت در قرآن و اسلام»، فصلنامهی تحقیقات مدیریت آموزشی– شماره سوم- بهار 89.
[5] خواجه علی جهانتیغی، زهرا و خواجه علی جهانتیغی، معصومه (1393)، «مدیریت اسلامی رویکرد نوین مدیریت در هزاره سوم»، کنگره بینالمللی فرهنگ و اندیشه دینی.
[6] دیانی، محمد (1386)، «بهداشت روانی کار در آموزههای پیامبر اعظم(ص)»، مجلهی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان، 6،84-79.
[7] قرآن مجید.
[8] محمدی، تیمور (1390)، «آموزههایی از مدیریت در قرآن با نگرشی بر جزءهای 1 الی 3»، فصلنامهی علمی پژوهشی تحقیقات مدیریت آموزشی، سال دوم، ویژه نامهی قرآنی، بهار 90.
[9] مختاری پور، مرضیه و سیادت، سید علی (1387)، «بررسی ویژگیهای مدیران و مهمترین راهکارهای اجرایی در ایجاد انگیزه و کارایی در کارکنان از دیدگاه امام علی (ع) »، مصباح، (76)، 28-9.
[10] مشایخی پور، محمد علی (1390)، «مبانی اخلاق کار از دیدگاه امام علی (ع)»، مدیریت اسلامی، 19،(1)،65-37.
[11] مطهري، مرتضی (1390)، «فطرت»، تهران، انتشارات صدرا، چاپ سی ام.
[12] مقیمی، محمد؛ رهبر، امیر حسین؛ و اسلامی، حسن (1386)، «معنویت سازمانی و تأثیر آن در خلاقیت کارکنان»، فصل نامهی اخلاق در علوم و فنآوری،2، (3)، 98-89.
[13] نبوي، محمدحسین،(1387)، «مدیریت اسلامی»، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ نهم.
[1] Ali, A., (2005). Islamic Perspectives on Management and Organization (New Horizons in Management Series).
[2] Asaf, M., (1987). The Islamic Way in Business Administration, Ayen Shamis Library, Cairo.
[3] Braning, Mohamad., (2010). Humand resource management With Islamic management principles,Emeral.
[4] Budhwar, PandMellahi,K., (2006). Introduction:Managinghuman resourcesin the Midddle East.
[5] Khanifar, H., Matin, H., Jandaghi, G., Gholipour. A.,,& Hassanzadeh, (2011). Identifying the Dimensions and Components of Islamic Work Values (IWV) for Public services sector of Iran, European Journal of Social Sciences, 22, 246-261, (1).
[6] Khodaparasti, R., Absalan, A., & Khodavandegar, P., (2013). how to reduce or mitigate human resource resistance against organizational changes: the case of Iran. Management, 18, 119-129.
[7] Popy Novita, Pasaribu., Musa, Hubeis, E., Gumbira, Sa’id., and Aji, Hermawan., Business & Management Quarterly Review, 2(4), 85-94, 2011.
[8] Sadeq, M. Hasan ,A. (2001). Islamic ethics in human resource management, Quoted from Ethics in Business and Management. London :Asian Academic Press. P.300.
[9] Zulfiqar, A., A., (2007). Religious sanctification of labor law: Islamic labor principles and model provisions. Journal of labor and employment law, 9, 421-444, (2).
[1] Popy Novita
https://hrmirzaee.blogfa.com/post/4